آواز ایرانی كه پیشینه ای درخشان و طلایی را در تاریخ موسیقی ایران به ثبت رسانده، اكنون با گذشت زمان و از دست رفتن استادان بزرگ فن
و تحولات و تغییرات اجتماعی، دوران بی مهری و فراموشی را سپری می كند و به توجه بیشتر مسئولان نیاز دارد.
در تعریف آواز به طور اعم چنین گفته اند كه آواز صوتی است كه برای خوش كردن طبع و رساندن مفاهیم درونی انسان اجرا می شود
و از سوی دیگر در معنای خاص آن تربیت نوعی صوت است كه ردیف دانی و پیگیری آن زیر نظر استاد معتبر و مجرب انجام شود. برخی هم می گویند كه آواز نوایی است كه در آن «ریتم» و یا «خط میزان» وجود نداشته باشد. به گزارش ایرنا، كارشناسان موسیقی و استادان این فن معتقدند كه آواز ایرانی جایگاه بایسته خود را پیدا نكرده و این هنر اصیل اكنون دیگر در حوصله جوانان نمی گنجد
و آنها «چهارمضراب»، «رنگ» RENG، «پیش درآمد» و «تصنیف» را به آن ترجیح می دهند. پایین آمدن سطح آگاهی نسل جدید علاقه مند به موسیقی، ندانستن جایگاه تاریخی آواز اصیل ایرانی تا بدانجا رسیده كه با طولانی شدن نسبی آن در كنسرت ها، تعدادی از افراد، سالن را ترك می كنند
و سرپرست گروه یا رهبر اركستر مجبور است پس از پایان هر گوشه یا حداكثر بعد از دو گوشه به اجرای چهارمضراب و یا یكی از قطعات ضربی بپردازد. از سوی دیگر تولید آواز در سال های اخیر روند نزولی پیدا كرده و توجه مردم به صورت فاحشی نسبت به این هنر كاهش یافته است. برخی از مدرسان این رشته نیز معتقدند دشواری آموزش در آواز و تكنیك های پیچیده موجب شده تا جوانان كمتر به آموختن آن روی آورند
و اندك شماری از جوانان نیز كه به این هنر اصیل روی می آورند، در نیمه راه آن را رها می كنند. از سوی دیگر باید پذیرفت كه موسیقی ایرانی به دلیل تاریخی و تاثیری كه از ناملایمتی ها و حملات بیگانگان داشته، فی نفسه غمگین بوده و این اندوه در آواز كه ریشه اصلی این هنر است به خوبی قابل مشاهده است،
بنابراین شادابی كه موجب جذب و كشش مردم به ویژه جوانان می شود، در آواز ایرانی یافت نمی شود و تنها كسانی در این گام قدم برمی دارند كه عاشق این هنر باشند. آواز ایرانی در واقع نمایشگر و آیینه تمام نمای وضع اسفبار اجتماعی دوره های مختلف تاریخ بوده است و از این رو غم و اندوه ملت ستمدیده به نحو بسیار غم انگیز و تاثیرگذار در آن تجلی یافته
كه دانستن همین مهم برای عموم مردم شاید موجب شود كه عده ای حداقل برای كنجكاوی هم كه شده به این هنر روی آورند. دشواری و پیچیدگی آواز از یك سو، انگشت شمار بودن مدرسان و استادان فن و نبود تاریخ مدون از سوی دیگر به بی رونقی آواز ایرانی دامن زده است. از طرفی رسانه های شنیداری و دیداری بسیار كم به پخش آواز اصیل ایرانی پرداخته و هیچ برنامه ای را به تبیین تاریخچه و معرفی استادان این فن اختصاص نمی دهند
و در این حالت، طبیعی است كه گوش مردم با این نوع از موسیقی وطنشان نامانوس تر شود. اغلب شنیده می شود كه این موسیقی جوابگوی نیاز و احساسات امروز مردم به ویژه جوانان نیست و متاسفانه هیچ دلیلی هم برای رد این ادعا وجود ندارد.
غربی ها با داشتن دو گام بین المللی «ماژور» و «مینور» سخت كوش و پركار بودند و موسیقی خود را فراگیر كردند اما آواز ما با وجود 12 «دستگاه» و « مایه» به علت كم كاری خودمان، حتی در داخل كشور ناشناخته مانده است. «بحورالالحان» نوشته فرصت شیرازی كه صد سال پیش نگاشته شده، نخستین كتابی است كه به تقسیم بندی هفت دستگاه آواز ایرانی پرداخت. هم اكنون آواز ایرانی شامل هفت دستگاه یا مقام شامل «سه گاه»، «چهارگاه»، «راست پنجگاه»، «ماهور»، «شور»، «همایون»، «نوا» و پنج مایه یا نغمه به نام «افشاری»، «ابوعطا»، «دشتی»، «بیات ترك» و «بیات اصفهان» است
كه چهار آواز ابوعطا، افشاری، بیات ترك و دشتی از مشتقات دستگاه شور و نغمه اصفهان منشعب از آواز همایون بوده كه این تقسیم بندی مورد قبول بسیاری از نوازندگان و موسیقیدانان معاصر قرار گرفته است. هریك از آوازهای اصلی یا فرعی تقریبا 10 تا 30 گوشه دارد و هر كدام از آنها بیانگر و شالوده های مستحكم و كهن فرهنگ این مرز و بوم است كه متاسفانه به دلیل نبودن تاریخ مدون، علت نامگذاری آنها حتی برای ردیف دانان پوشیده است. هر مایه و گوشه دارای نقاط و اجزای حساسی است كه تاثیر و تاكید آن برای شنونده كاملا قابل درك و شناسایی است. كلنل علینقی وزیری سه نت اصلی و كلیدی در مایگی گوشه ها تعیین كرد؛
نخست «نت شاهد» كه بیشترین تاكید و تكرار بر روی آن است. دوم «نت متغیر» كه با ربع پرده تغییر كرده و مایگی را عوض می كند و بالاخره «نت ایست» كه گوشه ها بر روی آن پایان می یابد. به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ردیفهای آوازی موسیقی ایرانی به دو بعد «حالت عاطفی» و «دانگ های بنیادی» تقسیم می شود. در كتاب «دیدگاه نوین بر ردیف موسیقی ایرانی» نوشته دكتر علی زاده محمدی همچنین آمده است: موسیقی ایرانی، فواصل فیزیكی و گردش های ملودیك خاصی دارد كه شخصیت منحصر به فرد،
بافت یگانه، انسجام ویكپارچگی و زینت ها، ویژگی ملی به آن بخشیده و از سایر موسیقی ها متفاوت ساخته است. اصل و اساس موسیقی ایرانی ردیف است؛ ردیف موسیقی ایرانی با حدود 300 گوشه زیبا و دلنشین، سرچشمه و منبع الهام، ابتكار و تحیل بارز موسیقیدان است
به طوری كه اجرا كننده مبتكر بر مبنای گوشه های رنگارنگ، نغمه ها، الحان و قطعات گوناگونی می سازد كه طبع جذاب و آرامش بخش دارد. شخصی كه آوازی می خواند یكی از هنرها و فرهنگ های دیرین ما را به نمایش می گذارد و نوازنده ای كه با ساز، وی را همراهی می كند در مرحله دوم اهمیت قرار دارد
و به همین دلیل خوانندگان در بین عامه مردم از شهرت بیشتری برخوردارند. نوازندگان موسیقی ایرانی نیز باید به خوبی با ردیف های آوازی آشنا باشند تا بتوانند آوازخوان را همراهی كنند.
**تقسیم بندی آواز ایرانی به چهار منطقه جغرافیایی آواز ایرانی از حیث جغرافیایی به چهار بخش «مناطق كویری»، «مناطق كوهستانی»، «مناطق آذربایجان و كردستان» و «مناطق شمالی» تقسیم شده است.
مناطق كویری همچون قم، ساوه، اراك، تفرش، كاشان، كرمان و یزد به دلیل هموار بودن دشت ها و نداشتن كوهستان های مرتفع و صعب العبور در طول تاریخ مورد هجوم اقوام بیگانه قرار گرفته اند،
به همین دلیل در این مناطق آوازهای دشتی و دشتستانی كه نشانگر حزن و اندوه است، بسیار رایج بوده و ویژگی خاصی دارد. در این منطقه صداها بم، افتاده و سوزناك است و شنونده را تحت تاثیر قرار می دهد اما در مناطق كوهستانی راه های صعب العبور، آب و هوای سرد موجب شده كه كمتر مورد هجوم بیگانگان قرار گیرند
و در نتیجه فرهنگ خود را تا حدود زیادی از حوادث تاریخی مصون نگاه داشته اند. در مناطق لرستان، كردستان و آذربایجان آوازها بسیار پرقدرت اجرا می شود مثلا از یك «عاشیق» آذربایجانی هیچ وقت آواز دشتی كه در مناطق كویری رایج است، به صورت بم و افتاده شنیده نمی شود. در مناطق سرسبز، مردم غصه آب و خشكسالی را ندارند و مایحتاج آنان از طریق دریا و جنگل برآورده می شود و آواز در این مناطق از شادابی خاصی برخوردار است. مناطق پارسی خوان ایران به دو منطقه مركزی كشور و اصفهان تقسیم می شود. منطقه مركزی شامل شهرهای ساوه، تفرش، اراك، همدان و قزوین است كه در تاریخ معاصر خوانندگان نامی همچون سیداحمد خان ساوه ای سارنگی، حاج حسینعلی نكیسای تفرشی و عبدالله دوامی داشته اند. منطقه پارسی گوی در اصفهان است كه تحت تاثیر منطقه اول بوده و استادانی چون سیدرضا اصفهانی، جلال تاج اصفهانی، اسماعیل ادیب خوانساری و رضوی سروستانی را به عرصه هنر این مرز و بوم معرفی كرده است. تهران، اصفهان، تبریز و مشهد به دلیل پایتخت بودن جزء مكاتب آواز محسوب می شده كه اكنون مكتب مشهد منسوخ شده است. اصفهان با قدمت بیش از 500 سال به عنوان پایتخت، هنرمندان بسیاری را در خود جذب كرده و در تمام رشته های هنری سرآمد شهرهای ایران بوده است. مكتب آواز اصفهان نیز به دلیل تحریرها و ظرافت ها، دارای خصوصیات ویژه ای است و آوازخوانان آن بیش از تصنیف خوانان شهرت دارند. تهران در 250 سال اخیر، هنرمندان نواحی مركزی ایران را در خود جای داد و به مرور زمان به مكتب تهران تبدیل شد، در این مكتب تصنیف نسبت به آواز متداول تر بوده،
به همین جهت نسبت به مكتب اصفهان از امتیاز كمتری برخوردار است. اگر چه اثری از مكتب خراسان بر جای نمانده ولی با توجه به این كه پایگاه تمدن بین النهرین بوده، آواز در آن جایگاه خاصی داشته است. كارشناسان اقبال السلطان (ابوالحسن اقبال آذر) را سرآمد مكتب تبریز می شناسند زیرا به خاطر نبوغ سرشار در اجرای قدرتی، مسلسل، مقطعی و چكشی، پیشگام این سبك بوده
اما این سبك نیز در عمل متوقف شده و به دست فراموشی سپرده شده است. مدرسان و كارشناسان بر این باورند كه آواز ایرانی در شرایط و با توجه به موقعیت آن در موسیقی نیاز به حمایت همه جانبه دارد و این امر باید در دستور كار مراكز آموزشی قرار گیرد. دانشگاه ها یكی از مراكزی هستند كه می توانند با آموزش دانشجویان، آواز ایرانی را از فراموشی و نابودی نجات دهند. عضو كانون خوانندگان خانه موسیقی، نحوه تدریس در برخی از آموزشگاه ها، نبود نظارت در چگونگی تعلیم و كناره گیری موسیقیدانان قدیمی را بزرگترین مشكل هنر آواز ایرانی می داند
و اعتقاد دارد جایگاه این هنر اكنون مناسب نبوده و روز به روز بیشتر به انزوا كشیده می شود. مظفر شفیعی می افزاید: شیوه غیرعلمی تدریس و تقلید نادرست خوانندگان جدید موجب شده كه صدای بخش عمده ای از آنان «فالش» باشد و حتی همخوانی با نوای ساز نداشته باشد. بافت فیزیكی حنجره هر هنرجوی آواز دارای صدایی متفاوت است كه باید بر همان اساس فعالیت كند و از تقلید بپرهیزد تا نتیجه مطلوبی به دست آورد در حالی كه اغلب می خواهند از یك خواننده تقلید كنند
و همین موضوع موجب می شود كه نتوانند با مخاطب ارتباط مناسبی برقرار كنند. استاد نصرالله ناصح پور نیز آواز را ركن اصلی و اساسی موسیقی ایرانی می داند و اعتقاد دارد هنوز اهمیت آن به دلیل كوتاهی هنرمندان و مراكز پژوهشی و تصمیم گیری برای مردم تبیین و تعریف نشده است. از جمع مشاهیر آواز ایرانی می توان از رضا قلی میرزا ظلی، ابوالحسن اقبال آذر، اسماعیل ادیب خوانساری، محمود محمودی خوانساری،جلال تاج اصفهانی،
محمود كریمی، محمد رضا شجریان، نادر گلچین، محمد منتشری،ایرج بسطامی،رضوی سروستانی،پریسا، حسین قوامی، حسین خواجه امیری (ایرج)، اكبر گلپایگانی و شهرام ناظری نام برد.
تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به آموزشگاه سرام می باشد
طراحی و پیاده سازی توسط آکسان